عــــــــــــــــــشق ممنـــــــــوع

یادم نرفته است!

گفتی : از هراس ِ باز نگشتن،

پشتِ سرم خاکاب نکن!

گفتی : پیش از غروب ِ بادبادکها برخواهم گشت!

گفتی: طلسم ِ تنهای ِ تو را،

با وِردی از اُراد ِ آسمان خواهم شکست!

ولی باز نگشتی

و ابر ِ بی باران این بغضهای پیاپی با من ماند!

تکرار ِ تلخ ِ ترانه ها با من ماند!

بی مرزی ِ این همه انتظار با من ماند!

بی تو،

من ماندم و الهه ی شعری که می گویند

شعر تمام شعران را انشاء می کند!

هر شب می آید

چشمان ِ منتظرم را خیس ِ گریه می کند

و می رود!

امشب، اما

در ِ اتاق را بسته ام!

تمام پنجره ها را بسته ام!

حتا گوشهایم را به پنبه پوشانده ام،

تا صدای هیچ ساحره ای را نشنوم!

بگذار الهه ی شعر،

به سروقت ِ شاعران ِ‌دیگر ِ این دشت برود!

می می خواهم خودم برایت بنویسم!

می بینی؟ بی بی ِ دریا!

دیگر کارم به جوانب ِ جنون رسیده است!

می ترسم وقتی که - گوش ِ شیطان کر! -

از این هجرت ِ بی حدود برگردی،

دیگر نه شعری مانده باشد،

نه شاعری!

کم کم یاد گرفته ام به جای تو فکر کنم،

به جای تو دلواپس شوم،

حتا به جای تو بترسم!

چون همیشه کنار ِ منی!

کنارمی، اما...

صد داد از این «اما»!؟?

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, ] [ 22:52 ] [ AMIN ]

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

و مرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی؟

گرما بخشیدی...!؟

یا سوزاندی...؟!! 

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, ] [ 22:51 ] [ AMIN ]

من مدیون کسانی هستم که بر من صبر کردند

مادرم که صبرکردو منتظر شد تا من که یک ذره ناچیز بودم از عدم پا به این جهان خاکی گذاشتم و

باز مادرم صبرکرد تا رشد کردم وبزرگ شدم

معلمم که صبرکرد تا بتوانم با دستان کوچکم قلم به دست بگیرم وخواندن ونوشتن بیاموزم

وباز معلمینم که اشتباهاتم را با صبر وتحمل گوشزد کردندو

اساتیدم بر جهل من صبر کردند تا من در رشته تحصیلیم موفق شوم

مربیانم صبر کردندتا بتوانم مهارتهایی رابرای بهتر زیستنم کسب کنم و

دوستانم که بی مهریهایم را ندید گرفتند ومرا تنها نگذاشتند وهنوز صبر میکنند

فامیلم که دوری کردن از آنهارا پای گرفتاریهایم گذاشتم وآنهاهنوز از من سراغ میگیرند

وهمسایگانی که در یک کوچه هستیم وهیچوقت حالشان را نمی پرسم وآنها بر این بی اعتنایی من صبر میکنند و باز به من احترام می گذارند

وارواحی که از این دنیا رخت بربستند صبر می کنند ودر انتظارند که من باز به سراغشان بروم وخیرات بدهم

وشهیدانی که از محله مان به جنگ رفته وشهید شدند ودر انتظارند که من روزی فارغ از دغدغه زندگی لحظاتی را با آنها به نجوا بنشینم

ومی بینم که خدا نیز بر گناهانم صبر کرده است وبه من فرصت داده تا جبران کنم

و من روزی همه این صبرهارا جبران خواهم کرد

همه وهمه بر من صبر می کنند وبراستی چه نعمتی ست این صفت بارز انسانی

ومن باز می خواهم بر من صبرکنندتا روزی بشوم آنگونه که باید باشم 

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, ] [ 22:51 ] [ AMIN ]

مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ، تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .

مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ، ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن ... 

[ جمعه 19 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشقی,, ] [ 20:9 ] [ AMIN ]

هفت بار خویشتن را خوار یافتم :

نخست آن که دیدم به امید سرفرازی جامه خواری به تن کرده است.

دوم آنگاه که دیدم در برابر راست قامتان جست و خیز می کند.

سوم آنگاه که او را در گزینش میان سخت و آسان آزاد گذاردند و او آسان را بر گزید.

چهارم آنگاه که گناهی انجام داد و سپس خود را دلداری داد که دیگران نیز همگی چون او گناه می کنند.

پنجم آنگاه که از سستی خویش رنجها دید و بردباری اش را نشان توانمندی اش شمرد.

ششم آن زمان که زشت چهره ای را خوار شمرد-حال آنکه چهره ی یکی از نقابهای خود او بود .

هفتم آن زمان که به ستایش زبان گشود و اندیشید که کار نیکویی انجام داده است. 

[ جمعه 19 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته, ] [ 20:7 ] [ AMIN ]

نسیم ملایم مهربانیت

روح بی تابم را نوازش می دهد

با تو پنهانی ترین عمق وجودم

نورباران می شود

باران رحمت بودنت

ترس از با خود بودن را می شوید

کویر هستی ام را آبیاری می کند

و نغمه عشق را بر لبانم جاری می سازد

چه زیباست با تو بودن

چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن

چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن

و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن

چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن

و چون نیایش از لبان تو جاری شدن

در موسیقی آب با تو نواختن

در چشمه با تو جوشیدن

ترس ها را شستن

در پی محو نقش ها

و بی رنگی رنگ ها رفتن

و زندگی را چون شعری نو

دوباره سرودن 

[ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته, ] [ 15:56 ] [ AMIN ]

روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند. همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم. انسان عاشق زیبایی نمی شود. بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد . عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان. و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است. راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود. انسان چیست ؟ شنبه: به دنیا می آید. یکشنبه: راه می رود. دوشنبه: عاشق می شود. سه شنبه: شکست می خورد. چهارشنبه: ازدواج می کند. پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد. جمعه: می میرد 

[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته, ] [ 22:24 ] [ AMIN ]

عذر خواهی همیشه بدان معنا نیست که تو اشتباه کرده‌ای و حق با آن دیگری است.

گاهی عذر خواهی بدان معناست که آن رابطه بیش از غرورت برایت ارزش دارد. 

[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته, ] [ 22:23 ] [ AMIN ]

قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد 

[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته, ] [ 22:23 ] [ AMIN ]

آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛

از خــــودش .. از عشـــق

کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ، یــــخ بستــه ام!

آهــــای !!! روی احســاســم پــا نگذاریــد

لیـــز می خوریــد! 

[ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته,خونه خدا, ] [ 22:22 ] [ AMIN ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
درباره وبلاگ

سلام دوستان من امین هستم 18 ساله از کرج امیدوارم از وبلاگ خودتون خوشتون بیاد نظر یادتون نره
آرشیو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 120
بازدید کل : 43265
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 50
تعداد آنلاین : 1


فال حافظ